داستان / ثمره صدقه (1) گنبد دانلود
.:: Your Adversing Here ::.
 

داستان / ثمره صدقه (1)

مردی حضرت محّمد(ص) را در خواب دید که به او می گوید:« نزد فلان مجوس که در بغداد است برو و به او بگو: دعایت مستجاب شد».
وقتی صبح شد با خود گفتم: چگونه به نزد آن مجوس بروم؟ شب دوم خوابیدم و دوباره همان خواب را دیدم و شب سوم نیز همان خواب تکرار شد، وقتی صبح شد، به بغداد رفتم و خانه ی آن مجوس را پیدا کردم. او در ناز و نعمت دنیا به سر می برد. به نزدش رفتم و سلامش کردم و نشستم. او گفت چیزی می خواهی؟
گفتم: بلی.
گفت: بگو چه می خواهی.
گفتم: باید با تو تنها شوم، او اطرافیان را رد کرد و گفت: حرف بزن
گفتم: من فرستاده ی رسول خدا(ص) به سوی تو هستم. او به تو می گوید: دعایت مستجاب شده است.
مجوس گفت: آیا مرا می شناسی؟
گفتم: بلی.
گفت: من مسلمان نیستم.
گفتم: من هم همین را گفتم، ولی با این وجود او مرا به نزدت فرستاد.
گفت: تو را به نزد من فرستاد؟
گفتم: بلی.
گفت: أشهَدُ أن لا إلَه الله وَ أشهَدُ أنَّ مُحمدأ رسولُ الله.
سپس دوستانش را فرا خواند و گفت: من در ظلالت و گمراهی بودم و الآن به سوی حق بازگشتم، پس کسی که اسلام بیاورد هرآنچه از او می خواهم مال خودش و هرکس که مسلمان نشود، آنچه از من نزد اوست بگذارد و برود.
عده ی زیادی از آن ها ایمان آوردند و سپس دختر و پسرش را به حضور طلبید و گفت: من در گمراهی بودم و الان اسلام آوردم، پس شما ها چه کار می کنید؟
هر دو گفتند: ما نیز مسلمان می شویم.
سپس رو کرد به من و گفت: آیا دعایی را که مستجاب شده است را می دانی؟
گفتم: خیر.
گفت: وقتی دخترم را عروس کردم، غذای زیادی پختم و همه مردم را دعوت کردم، مردم هم به میهمانی ام آمدند، وقتی مردم غذا خوردند و سیر شدند، خسته شدم. به خدمتکار گفتم: در بالای خانه حصیری پهن کند تا کمی بخوابم. به بالای خانه رفتم، درکنارم همسایه ی شرافتمند و فقیری بود، در آن هنگام من صدای دختر بچه ای را شنیدم که به مادرش می گفت: مادر جان، بوی غذای مجوس ما را اذیت می کند، من هم پایین آمدم و با خودم غذای زیادی و مقدار زیادی پول و همچنین لباس برای ساکنان آن خانه بردم.
یکی از آن دخترها گفت: خداوند تو را با پدر بزرگم محشور کند و بقیه آمین گفتند.
این بود که دعایی مستجاب شد.
ببین ای برادر که چگونه صدقه و احسان به همسایه، این مجوس را از تاریکی های کفر نجات داد و به سوی نور ایمان سوق داد. چون او از روی دلسوزی و دل رحمی برایشان غذا و پول و لباس برد نه از روی ایمان و تقوی، ولی خداوند عزوجل بخشنده ترین بخشندگان است. پس نعمت ایمان را به او عطا فرمود و بعد از این که در ظلالت و گمراهی بود، خداوند او را به سوی اسلام هدایت نمود. پس ای برادر هرگز در صدقه دادن سستی نکن هر چند که کم باشد چرا که این صدقه اندک در نزد خداوند متعال، بزرگ است.

نوشته ي: عبدالرحمن رفاعي
ترجمه : سميه اسكندري فر



  • نوشته : عادل
  • تاریخ: سه شنبه 6 دی 1390برچسب:,

  • gonbad-download

    عادل

    gonbad-download

    http://gonbad-download.loxblog.com

    گنبد دانلود

    داستان / ثمره صدقه (1)

    گنبد دانلود

    سلام من عادل خدر خوجه مدیر سایت گنبد دانلود هستم امیدوارم با ارسال مطالب کاربردی به شما دوستان عزیز کمکی بکنم سایت گنبددانلود|قالب های لوکس بلاگ ابذار وبلاگ نویسی کتاب گنبد کاووس والیبال گنبد دانلود موزیک ترکمنی اصیل سایت ترکمن صحرا موسیقی اصیل ترکمن هاوش گنبد دانلود

    گنبد دانلود